چشم دارم، گوش، دست، پا، عقل. هر آنچه که باید را.
ولی همین که تو در نزدیکی ام باشی تمام هوش و حواس و جسم و روحم بو می کشد و بو می کند تا غرق در عطر وجود تو و خاطرات تلخ او شود.
گفته بودم که بو ها عاقل ها را هم دیوانه می کند؟
چه بسا منِ دیوانه.
من طرفدار بوی خوش هستم!
بعضی وقت ها. یه جاهایی که حتی انتظارش رو هم نداری یه بوی آشنا، بویی از جنس عشقی کهنه جوری میخ کوبت می کنه که هر چی داری و نداری رو از یاد می بری، جوری زمان بی رحمانه از حرکت می ایسته و تمام وجودت رو حس بویایی فرا می گیره که انگار تمام کائنات دست به دست هم دادن که از هم بپاشی و توی خودت فرو بری، مچاله می شی، کمرت خم می شه و می شکنی و یک باره به خودت میای، همه چیز روال عادی خودش رو داره، ساعت داره جلو میره، ماشین ها حرکت می کنن، صدای کر کر خنده ی بچه ی کوچیک باز هم توی گوشت می پیچه، راننده ی تاکسی که داره داد می زنه یه نفر حرکت، بوق بیرحمانه ماشین ها برای باز کردن راهی که بسته ست! صدای بوق دوچرخه ی پیرمردی که سعی داره مردم توی پیاده رو رو هوشیار کنه، دانش آموز هایی که با خنده دارن از خاطرات یک روز خسته کننده ولی خوش مدرسه حرف می زنن، همه و همه چی. زمان باز هم داره به جلو می ره و فقط. فقط یک نفر در بین جمعیت برای لحظه ایی مرد و دوباره زنده شد!
عطر، بیرحمانه ترین یادآور روز هایی هست که دیگه نیست، نمی خوام بگم عطری که عشق رفته ایی رو به یاد بیاره؛ می تونه بوی عطر چادر گلی مادربزرگ باشه، می تونه بوی پیرهن مردونه ی پدربزرگ باشه، می تونه بوی نون تازه ایی که دست پدر بود و از سر کار خسته به خونه بر می گشت باشه، می تونه بوی خوش گل مریم باشه که خاطرات بچگی رو بهت یاد آوری کنه و می تونه شکسته شدن یک احساس باشه.
برای لحظه ایی به قدری بیرحمانه دنیات زیر و رو می شه و به هم می ریزی که آرزو می کنی ای کاش کر بو بودی!
عطر ها خاطره انگیز هستن و این فقط یه حرف عاشقانه نیست! بلکه از لحاظ علمی هم این موضوع ثابت شده.
ولی. همون قدر که می تونه یادآور خاطرات تلخمون بشه همون قدر هم می تونه نشاط آور باشه.
تصور کنید. بوی دریا، بوی جنگل، بوی حیاط خونه های قدیمی که تازه آّب و جارو می شدن، بوی کاه گل خیس خورده، بوی گل های متنوع و زیبا، بوی خوش قرمه سبزی.
شما طرفدار کدوم عطر یا کدوم بو هستین؟
نمی دانم کدامین واژه ها را به کار برم که نشان دهد چگونه در دل تنگی ات دست و پا می زنم و فقط می توانم با نوشتن برای خودم کمی آرام شوم.
هیچ کس نمی فهمد وسعت درد من را به جز منی که در دفترم به حرف هایم گوش می سپارد و من چقدر نوشتن از تو برای خودم را دوست دارم.
من طرفدار نوشتن هستم!
وقتی هیچ کسی عمق دردت رو نمی فهمه و تنها خودت هستی که متوجه می شی چقدر داره بهت سخت می گذره واسه ی خودت بنویس. حتی اگر شاد یودی هم برای خودت اون شادی رو تا ابد نگه دار. نوشتن باعث می شه بهتر بتونم با خودم رو به رو بشم. انگار دارم از بیرون به خودم نگاه می کنم و چقدر گاهی وقت ها کلمه ها غمگینن. به قدری که دوست دارم خودم رو در آغوش بکشم و بگم این هم می گذره.
گاهی نوشتن یک جمله اون قدر سبکت می کنه که شاید با ساعت ها حرف زدن هم اون طوری خالی نشی. هیچ کس جز من، من رو نمی فهمه و در آخر من می مونم و من. من باید تصمیم بگیرم که چطور از پس این دل تنگی ها بر بیام و من با خودم تنهام.
پس برای خودم می نویسم تا خودم رو ببینم و خودم رو قضاوت کنم و با خودم خلوت کنم و کمی به خودم نصیحت کنم.
به راستی که نوشتن چقدر حالم رو خوب می کنه.
شما هم نوشتن رو امتحان کنید، و متوجه می شید که مثل من چقدر طرفدار نوشتن هستین.
آقا جان توی این دنیا که برای شاد بودن باید به دنبال یه بهانه باشی ژانر کمدی بهترین گزینه برای رهایی چند ساعتی از مشکلاتی هست که هممون این روز ها گرفتارش هستیم. حالا می تونه یه کتاب کمدی باشه یا یه فیلم کمدی.
برای کتاب خون ها و همین طور فیلم بین های حرفه ایی حتما توصیه می کنم که اگر خیلی وقته ژانر کمدی رو از علاقه مندی هاشون پاک کردن حتما دوباره نیم نگاهی بهشون بندازن. خنده باعث خیلی اتفاق های خوب می شه و همین طور از اتفاق های ناخوشایند هم دورمون می کنه و هم از ورودشون به زندگیمون جلو گیری می کنه. ژانر کمدی ساعتی می تونه خنده رو مهمون دلتون کنه و همین طور شادی رو به ارمغان بیاره. اگر سعی کنید همیشه مثبت اندیش باشین و به زندگی لبخند بزنید در یک تایم کوتاه متوجه تغییر در رویه زندگیتون می شید. خلاصه که این دنیا جای خندیدن و لذت بردنِ. حتی با وجود این همه مشکل که هممون گرفتارش هستیم. پس سعی کنید شما هم مثل من طرفدار ژانر کمدی باشین و کم کم این کمدی رو به زندگی خودتون بیارین و از ته دل خوشحال زندگی کنید.
درباره این سایت